شعری از محسن انشایی


شعری از محسن انشایی نویسنده : محسن انشایی
تاریخ ارسال :‌ 12 دی 99
بخش : قوالب کلاسیک


 

 

 

درست قبلِ رسیدن، درست قبل رهایی
بدون هیچ سکوتی، بدون هیچ صدایی
به این معاشقه ی بی ثمر ادامه ندادم
بدون هیچ سکوتی، بدون هیچ صدایی
شبیه رفتنت از دست من به سمت رهایی
شبی، شبیه خودت بی خبر، ادامه ندادم

چه بندها که بریدی، که بند ناف غزل شد
تو هر چه بال شکستی، بدل به قاب بغل شد
چه بغض ها که پس از تو، به چای و آه بدل شد
چه سالها که شکستم، چه بغض ها که شکستم
چه سالها که پریدم، به هیچ جا نرسیدم
به پرکشیدنِ بی بال و پر ادامه ندادم

خیالِ هر که نیامد، دچار کردن من بود
هراس هرکه که آمد، فرار کردن من بود
از این خرابه نشینی، از این شکستنِ بی حد
ببخش رمز عبورم، ببخش مرز غرورم
ببخش یوسف دورم، مرا که بعدِ چهل سال
به انتظار خودم پشت در ادامه ندادم

پرم، ولی پر دردم، پرم ولی پر فریاد
ببین که این نرسیدن، چه کار دست دلم داد
لبالب از تو خیالم، به جام از تو ولی نه
به دام از تو دلم پر، به کام از تو ولی نه
مدام از تو نوشتم، مدام از تو... ولی نه
مرا ببخش اگر بیشتر ادامه ندادم

نفس همیشه برید و همیشه دست قلم شد
حرم، حرامِ کبوتر، قفس حریم حرم شد
به قدر گریه از این غم، دو قطره آینه کم شد
چه شد ادامه ندادن تمام زندگی ام شد؟
ببخش اشک چکیده، ببخش عشق رسیده
به این ادامه ندادن، اگر ادامه ندادم

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :