شعری از مجید معارف وند


شعری از مجید معارف وند نویسنده : مجید معارف وند
تاریخ ارسال :‌ 2 آذر 04
بخش : قوالب کلاسیک


 

 

 

و فکرِ باد به افتادنِ کلاه رسید
خبر شبانه وزید و به گوشِ ماه رسید

و ماه داس شد و باد را دِرو نشده
بغل گرفت و فرود آمد و به راه رسید
 
و راه در پِیِ پاهایِ مردِ سرگردان
به کفش‌های ترک‌خورده‌ای سیاه رسید

و از سیاهیِ آن کفش، بخت‌ها برگشت
و روزهای سراسیمه‌ی تباه رسید

تباه شد همه‌ی آسمان و از آن اوج 
فرو کشیده شد انسان، به قعر چاه رسید

و چاه هم فوران کرد ناله‌هایش را
و خشک شد لبش و خنده‌اش به آه رسید 

و آه آتش شد؛ بین خشک و تر افتاد
به آدم از همه‌جا خیرِ هر گناه رسید

گناه، عشق شد و عشق از گناه بَری
و حلّ مسأله‌ها هم به اشتباه رسید
◾️
به اشتباه تو این باد در سرم افتاد

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :