شعری از لیلا صادقی
تاریخ ارسال : 27 خرداد 90
بخش : شعر امروز ایران
سنگی که از ماست بر ماست
لیلا صادقی
----------
گاهی که ملکه ذهنم میمیرد
چقدر زیباترم
وقتی که پرندهای از فکرم بلند میشود
وقتی که بلند میافتد
گاهی که میبوسد پیشانیام را سنگی
با دستهایی که از ماست
از سنگی که بر ماست
نزدیکتر میشود هرچه میشکند بیشتر
از دستهایی که میشکند بیشتر
وقتی که بلند میشود راهی که میرسد آخر این قصه به من
بلند میشوم از کوهی که بایستم
دستی که بگیرم از سنگ و رها شود
وقتی که بلند میافتم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه