شعری از لميعة عباس عماره
ترجمه صالح بوعذار


شعری از لميعة عباس عماره
ترجمه صالح بوعذار نویسنده : صالح بوعذار
تاریخ ارسال :‌ 16 آبان 98
بخش : ادبیات عرب


اگر پیشگو
           مرا بگوید
که روزی محبوب من خواهی شد
دیگر هیچ غزلی،
برای هیچ مردی نخواهم سرود
و گنگ و خاموش
نیایش می‌کنم
تا محبوبم بمانی
اگر پیشگو
          مرا بگوید
که  چهره‌ی ماه بلند را
نوازش خواهم کرد
دیگر با سنگ‌ریزه‌های برکه‌ها
بازی نمی‌کنم‌
مهره‌های آرزوهایم را،
به رشته نمی‌کشم
اگر پیشگو
             بگویدم
که محبوبم
شهزاده‌ای بر اسبی از یاقوت
خواهد بود
که دنیا مرا،
به یال‌های سرخش می‌بندد
خواب نخواهم دید
که خواهم مُرد
اگر پیشگو ،
               مرا بگوید
که محبوبم در شبی برفی
خواهد آمد
 با خورشیدی در دستانش
دیگر ریه‌هایم
منجمد نخواهند شد
و در چشمانم
        غم‌های دیروز
بزرگ نخواهد شد
اگر پیشگو،
            بگویدم
که تو را
در این گم گشتگی می‌بینم
دیگر
برای هیچ چیز
در این دنیا
گریه نخواهم کرد
و تمام اشک‌هایم را
جمع می‌کنم
تمام اشک‌ها
برای روزی که مرا ترک می‌کنی!
.



لو أنبأني العرّاف
أنك يوماً ستكونُ حبيبي
لم أكتُبْ غزلاً في رجلٍ
خرساء أًصلّي
لتظلَّ حبيبي

لو أنبأني العراف
أني سألامس وجه القمرٍ العالي
لم ألعب بحصى الغدران
ولم أنظم من خرز آمالي

لو أنبأني العراف
أن حبيبي
سيكونُ أميراً فوق حصانٍ من ياقوت
شدَّتني الدنيا بجدائلها الشقرِ
لم أحلُمْ أني سأموت

لو أنبأني العرّاف
أن حبيبي في الليلِ الثلجيِّ
سيأتيني بيديهِ الشمسْ
لم تجمد رئتايَ
ولم تكبُرْ في عينيَّ هموم الأمس

لو أنبأني العراف
إني سألاقيك بهذا التيه
لم أبكِ لشيءٍ في الدينا
وجمعتُ دموعي
كلُّ الدمعٍ
ليوم قد تهجرني فيه

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :