شعری از فرناز فرازمند

تاریخ ارسال : 29 اسفند 03
بخش : شعر امروز ایران
دلم
بس است
دویدن و
ماه به دندانش گرفتن
مقرنس ریخته
گوشه چشم داشتن و
پلکی شکسته
گونهای گلداده از گریه انار
دستی که نیست ردی بهجا نمیگذارد
بر شانهام
گردی گچین
از مرمت ماه
که باز میگردم
باز
که پرنده نیست
نشسته روبهرویم
خیس و خونی پرهایش از انار
کلمه نیست
راز غریبی
که نزدیک میشوم
پریده
ماه به منقارش
از شانهای که باز
نشانهای که
«دوستت دارم»
لینک کوتاه : |
