شعری از فرناز فرازمند


شعری از فرناز فرازمند نویسنده : فرناز فرازمند
تاریخ ارسال :‌ 18 دی 99
بخش : شعر امروز ایران

نگران توام
و شب، اندوه شاهانی‌اش را در دهانم می‌گذارد و می‌مکم
هسته‌های گسش را
فرو دهم یا نه؟
در هر دو حال جدایی از تو ناگزیر است
و خویش‌کاری من بر خاک
در دهان داشتن خورشید و
تبسم ماه است
سیمین و سرد
و سرودن
از مسح دستانم
بر دو راهی ابریشمت
جاده‌ای که گیسوان شب را جدا می‌کند از روز

من در تمام چهره‌هایم نگران تو بوده‌ام
شمایلی در کلیسایی نیمه‌ویران
لکه‌ای سرخ بر خنجر جودیس
یا بر کاشی حمامی در کاشان
من رگه‌های طلایی تو را تا هندوکش دنبال کرده‌ام
بر سنگی لاجورد
و گریخته‌ام هر بار که گفته‌ای دوستت دارم

من در تمام نگاره‌ها نگران تو بوده‌ام
که کجا نگاهم می‌کنی
ای مسجد کبود؟
رنگ رازی که نخواهم سرود
آبی
آبی ایرانی

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :