شعری از فاطمه روحی
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
شعر خرداد از کتاب پایت را از روی سایه ام بردار
گیسوان خردادم موخوره گرفته
خرداد گیس بریده ی من
برای مردن دیر است
این اتانازی بود که در را با لگد شکست
تو منتظری خوکها پرواز کنند؟
و آسمان همیشه آبی باشد؟؟؟
رودخانه ام جاریست
و من تنها
جلبکی را از دست دادم
که از لای انگشتانم لیز خورد
شاید زندگی همین قزل آلای زنده است
من که جز پاره های تنم چیزی نبوده ام
البته لاشه ی زیر پیراهن برای تو
شود حالا می
کرد فکر
به قاصدک هایی که فوت نکرده ام
و شمع های ۲۴ سالگی
بریده به خرداد گیس
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه