شعری از علیرضا عباسی
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
گره خورده در كلاف سطرها
گاهي به پريدن
اعتراف مي كنم
مي خواستم گم بشوم
و تن را بشويم
در زلال باران
و بپيچم در پوست ِ ترد پروانه ها
ريشه كردم
در سنگفرش خيابان
درقدم هايي كه از خود مي گريختند
و تن را به باد دادم
و تنها ريختم در بند ، بندِ خود
در جايگاه اعتراف
كسي در ذهن خود مرده است
لطفا ، دكور را عوض نكنيد
اين سكانس
بخش پاياني مستندي تاريخي ست
با موسيقي گلوله و گلبرگ
در متن تاريكش.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه