شعری از علی رضا پنجه ای


شعری از علی رضا پنجه ای نویسنده : علی رضا پنجه ای
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

الوداع

 

چه آرزوهایی که پیر شدند

چه ناکجاهایی  که نادیده

سفرها   نرفته

عهد شباب!

 خداحافظ

 

عاشقی ی دلهره ها

نهان اندیشه ها

آرمان های  یخ بسته

خداحافظ

ناخوانده  کتاب ها!

ناسروده  شعرها!

کور مانده    ستاره ها!

بعد از این   اگر که

دوباره  زندگی

باز هم  این گونه

خداحافظ.

 

 

ناکجایِ دوستت دارم

 

 

 

اندازه  ندارد

حیف

دوستت دارم ِ من

که می توانستی

کم ِ کم

بفهمی

کجا و چه قدر کهکشان ِ ناشناس

ستاره    مانده که  بشماری

در بی نهایت ِ جهان

برای دوستت دارم ِ تو   

   که من     ناشمرده باشمِشان


پيامبر ِ كوچك

 

من صداي پرنده نبودم

گواه بهار كه طلوعش در من هميشه بود

من صداي طلوع نبودم

پرنده اي گواه در من هميشه ترانه سر مي داد

خدا را  روبه رويم  خواندم

گفتم تلالو تمام آيه هايت در من شكوهي چند باره تافت

         ‎‎من، سوگند بر پيامبران با كتاب و لا كتاب

تمام آيه هاي زمين و زمان را نوشتم

اما نبود بنويسد

كسي نبود بخواند

اكنون آيه هاي تو در من

آهسته آهسته

چنان غنچه باز مي شود

من پيامبر كوچك تو بودم

خود را نمي شناختم

چندان كه هرگزم خطاب نكردي بخوان!

من لبريز آيه هاي نهان

چنان چشمه ساران سر رفتم

پيش پاي نهالكان اميد

سبزه زاران گسترده ات

من

هميشه

شكوهمندي تو را

در ترانه ترانه هايم سر دادم

تو صداي پرندگان مرا

صداي بهاراني چند

و صداي طلوع هميشه ام را گواه شدي

خدا را چشم نپوشيدم

 

من

پيامبر كوچك تنهايي تو بودم 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : محمدی - آدرس اینترنتی :

لذت بردم استاد. واقعا شعرها تو هزار توی آدم نفوذ می کند.بیشتر بخوانیم از شما.