شعری از عاطفه اسدی
تاریخ ارسال : 6 آبان 04
بخش : قوالب کلاسیک
نشستی کنار یه شعر جدید
یه آرامش محضی تو گردباد
لباسای فُرمِت به رنگ شبه
ابرقهرمانی! سلاحت مداد
مث من، پریشون و بیسرزمین
یه شب از تو آغوش ماه اومدی
نباید میافتادی سمت زمین
یه سیّاره رو اشتباه اومدی!
میتونی که خودکارو برداری و
بیابونو دشت شقایق کنی
ابرقهرمانی! که با شعرهات
میتونی یه دنیا رو عاشق کنی!
نوشتی که پشت شبای سیاه
یه آیندهی روشنِ روشنه
با اینکه غریبم، که آوارهام
ولی شعر تو، سرزمین منه
از اون تیرِ تازه توی قلبت و
از این موی کمکم سیاه و سفید
میفهمم که دلگیری از آدما
که باز گریههات روی کاغذ چکید
تنت زخمی از خنجر اعتماد
گلوت بسته از بغضای سینهسوز
جهان کارش از معجزه رد شده
امیدت ولی زنده مونده هنوز
میتونی که خودکارو برداری و
بیابونو دشت شقایق کنی
ابرقهرمانی! که با شعرهات
میتونی یه دنیا رو عاشق کنی!
نوشتی که پشت شبای سیاه
یه آیندهی روشنِ روشنه
با اینکه غریبم، که آوارهام
ولی شعر تو، سرزمین منه
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
