شعری از صدرالدین انصاری زاده
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
1
گل ها در هلند
پشت ديوار دريا مي رويند
باران از حسرتي مي بارد
بر حسرتي
2
من و بادكنكم
با هم از كودكي بزرگ شديم
من روزي از اين بالن خواهم افتاد
و او خواهد رفت
3
گل ها
اين جمجمه ي متلاشي
تقديم به آينه
كه دوستم مي داشت
4
آدم برفي
پشت ويترين
فقط
لباس هايشان كوتاه است
5
آب مي داند
او تنها براي سايه ي خودش
سر
خم
كرده
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه