شعری از شهریار بصیری
تاریخ ارسال : 4 آبان 99
بخش : قوالب کلاسیک
افتاده ام در گوشهء دکان سمساری
شاهم ولی بر سینهء قلیان قاجاری
در چشم مردم کوهم و در پیش چشمانت
تصویری از سنگم درون آینه کاری
از بس زدم خط روزهای بیحضورت را
خسته شده از دست من تقویم دیواری
میخوابم و کابوس میبینم نبودت را
هر شب تو هم مانند من تا صبح بیداری؟
این روزها حال مرا حتی نمیفهمد
دوشیزهای در چنگ سربازان تاتاری
روزی من ابراهیم بودم! بعد تو اما
خاکسترم مانده به جا در زیرسیگاری
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه