شعری از شبنم آذر
تاریخ ارسال : 14 خرداد 95
بخش : شعر امروز ایران
اگر شگفتی می دانستیم
هر پنجرهی باز
پاسخی ست به تنهایی
هر چراغ روشن
پاسخی ست به ترس
هر اتاق
پرسشی ست
و بوسه
پرسشی چهارحرفی
که هر بار بر لبهای من می نشانی
کنار پنجرهی باز این اتاق نورانی
نه!
تو پاسخی روشنی به سوالِ من
و شب
صورت غمگینش را
به آینه تکیه داده است
شمع را جابه جا میکنی!
به شعله میدمی
ضرورت دارد تاریکی
تا ببینم خودم را که تکه نوری شدهام
نشسته بر صندلی
و هیچ از این که دیگران
اتاقمان را تاریک میبینند
اندوهی ندارم
حمایلِ چشم است نگاه
حمایلِ لب است سکوت
و ماه حمایلی ست که از گردن بلند شب آویخته
ماه پرسشی ست از تاریکی
ماه پاسخی ست به ترس
و اینهمه سوال نبود
اگر شگفتی میدانستیم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه