شعری از شاهین علیپور


شعری از شاهین علیپور نویسنده : شاهین علیپور
تاریخ ارسال :‌ 27 آذر 94
بخش : شعر امروز ایران

(عناصر)

با دستانی بی رمق

خونم را بر زمین گذاشته ام

در چندمین طلوع

از میان دو دلتای منعطف

خونم را بر زمین گذاشته ام/

منی

که ایستاده ام چند گام بپوسم،

به آیین کدام قبیله می توانم بمیرم؟

با افسانه ای جاری بر سطح،

آبی

که او دست های مختلفی دارد

 

نخستین اش را

من به ودیعه گذاشته ام./

 

نه !

نمی توانم آرواره ی پلنگ را معماری کنم/ اگر بخواهی

در آستانه ی خود می نشینم

با دستانی خسته از آبی

با دستانی بی رمق

که هوار:

سنگ

سنگ

سنگ!

این آرزوی ممتنع

که رویا دست های مختلفی دارد

 

خاک خوب!

اگر بیامیزی

سوگند می خورم زیبا خواهم شد

 

حجم گِل

خنیاگر در چندمین شیونگاه/

 

آن که "ابری شم" را می تازاند و می گریاند

بی گمان

باد خواهد بود

آن که در هیچ قالب خدایانه ای نمی گنجد

و در جغرافیا نمی گنجد

و به کردار

برای خنیاگران چندمین شیون گاه

رقص های مختلفی دارد

باد خواهد بود

 

- من سنگ  شده ام

 

بی گمان

پیش از آن

که زوزه بیاموزم و بگریم!/

 

پوست من!

پوست کبیر من

که می گفتی "بُغ" را تا ته آرنج بگریم،

من نافی شبانه را پخته ام

و در احتضاری طولانی

نمی توانم بازگردم

 

در جوار سنگ

هیبت از هیأتم آویخته ام

و بوسه بر چندمین پوزه بند

دندانم را جاویدان خواهد کرد/

 

اکنون برخیز

برخیز که می پذیرم

نشسته بر شانه ی غول

نوحه کنم.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : وطن دوست - آدرس اینترنتی : http://

خیلی عالی