شعری از سيد علي اصغرزاده


شعری از سيد علي اصغرزاده نویسنده : سيد علي اصغرزاده
تاریخ ارسال :‌ 18 آبان 92
بخش : شعر امروز ایران

ديشب

پايتخت چشمهاست

ديشبي كه پلنگ

اي خالكوبي ماه

در تو

كالبد شكافي كردند مورچه ها

سيل آفتاب را

به پيراهن هنگام روان

خواب ميزد راه و

خوشنويسي آب

بود بوسه

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : علی مومنی - آدرس اینترنتی : http://

بسیار بسیار زیباست
چشم به راه کتاب شما هستیم ای شاعر بزرگوار

ارسال شده توسط : صادق آل موسوی - آدرس اینترنتی : http://

درود برشما....فرقی نمی کند.... این واژاه را.... آخر شعر بخوانی...همه پلنگان زمان مرگ ...عاشق ماه میشوند ...... انگار ارزن را ... میتوان آب کشید ........وقتی گنجشکان .... گرسنگی را در یخ زدگی زمین جستجو می کنند... میخواهم شعری بگویم .... همه دودهای آسمان .... برف شوند...
....... موفق باشی شاعر ........

ارسال شده توسط : - آدرس اینترنتی : http://

زيبا سروديد.احمد

ارسال شده توسط : احمد بيکس - آدرس اینترنتی : http://

شعر زيبايي بود.ولي ان نبوغي که در شما سراغ دارم حضور نداشت.پلنگ کليشه شده.

ارسال شده توسط : فاطمه رویایی - آدرس اینترنتی : http://

درود بر شما
شعرت بسیار زیبا و آوانگارد هست