شعری از سمیه جلالی
تاریخ ارسال : 17 آبان 96
بخش : شعر امروز ایران
حالا که خوب میآوازی سینهی سرخت را
پابرَهنه با لِیسیِ سبز بر سرت
سایه شو
و سنگین کن خواب مُغهای بیبر را
تا قدمت را از شانههاشان برداری
و کِل بکشی عروس درختانت را
زار تو را که در بَر گیرد
میلرزانی شانههات را
و شانههای نخلستان
چه غرّا میلرزاند زمین را
به جنهایی که حلول میکنند در تو
و سُمهاشان را میکوبند بر گردهات
تاخت میزنی، پایِ برَهنه
و لیسی سبزت که هوا را مشوش میکند
این خواب که در سرت بشکند
و از گودی چشمهات زنانی متبلور شوند
با لبّادههایی سرخ
کفِ دستهایی سرخ
سینههایی سرخ
تا زار بزنند گلویت را
و مادرِ زار بپیچاند تو را، لای ملحفههای سفید
که سرخی از سینهات بگریزد
حالا آواز سینهسرخها
سرختر از خاک هرمز
در گوش راستت میجنبد
و گوشِ چپت را
این نخلستان خالی از سینهسرخهاست
تا تو در مخیلهات پروازشان دهی
و زیر پوستت آوازشان را گوش تا گوش بگسترانی.
پ ن:
* لیسی: سرپوش
مُغ: درخت نخل
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه