شعری از سمانه نایینی


شعری از سمانه نایینی نویسنده : سمانه نایینی
تاریخ ارسال :‌ 26 آذر 04
بخش : قوالب کلاسیک

 

 

 

بعد از آن جنگ نابرابر که گریه کردی کنار مُرده‌ی من

به مصاف که می‌توانی رفت جنگجوی شکست‌خورده‌ی من؟!

 

سرِ این راهِ بی تو گمراهی، گریه کن هرچقدر می‌خواهی

مرد هم گریه می‌کند گاهی، مردِ دلگیر دل‌سپرده‌ی من

 

دست بردار یا دروغ بگو، دست بردار از سرم به دروغ

زنده‌ام را که جان‌بسر کردی، لااقل رحم کن به مرده‌ی من

 

چشم وا می‌کنی و می‌بینی زندگی شوخی قشنگی بود

که نشانده‌ست بار غم‌ها را بی‌محابا به روی گرده‌ی من

 

چشم وا می‌کنی و می‌بینی هیچ‌کس غرق انتظارت نیست

هیچ‌کس سخت بی‌قرارت نیست غیر لبخندهای مرده‌ی من

 

رد انگشت‌هام بر موهات، مُهر لب‌هام بین ابروهات

موج موهام روی بازوهات... و نفس‌های ناشمرده‌ی من

 

می‌کشاند تو را به بستر من، خاک درماندگیش بر سر من

از همان پیک‌های آخر تو تا همین آبروی برده‌ی من

 

صبر تلخ است مثل کاسه‌ی زهر، مثل شب‌های سرد اوّل قبر

صبر کن دستِ از جهان کوتاه، صبر کن پای زخم خورده‌ی من

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :