شعری از سارا بهرام زاده


شعری از سارا بهرام زاده نویسنده : سارا بهرام زاده
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

1

از آغاز دشنه دستم بود
گلویم را برید
ذبح شدی
بر لبانم
شعر جان یافت
الکل
دستگیر دشنه نبود
نیست
یک جرعه از چشمهایت هنوز
بر گلویم از ازل خشکیده
دستت دشنه را برید
ذبح شد برهر کتیبه
تاریخ
از آغاز چشمهایت
رستاخیز شد
تیکاتیک کلمه
بر کتیبه دستها یت
سر می برید.


مرداد/1388



2



آوازهایی
گلوی هوا را
می چرخند
نبش سنگ قبر تونلی
کلمه دستت را می برد
دستت کلمه را
کلمه دستت
دستت...
هوای دم کرده ای
چشمهایت را می نوشد
طعم گس اندوه
از چشم های تو جاری شد
از دست هایت
نبش سنگ ها
هر بال پرنده
گرگ و میشی ست !
حباب هایی
تونل هوایت را
می رقصند
می چرخند
هوای دم کرده را
مرگ پرنده
جاده را به پاهایت می کشاند
لب هایم تونلی ست
انگشت هایت
هوای دم کرده را
چند سنگ می رقصند... .


مرداد1388
 



شعرهای پیشین سارا بهرام زاده در پیاده رو :


1



جشن بوسه هاي تو

از رقص دستبند

به شانه هاي اين بيمارستان

كشيده...

خنجري

كه زخمهايش را

به مردمك هاي آينه بخشيده

شكل پاهاي آويزان من

ستون سپيد سقف !

به سرخي اين تخت

تزريق مي شوي

در رگ هر شب

تا لب هايم

به حرف هاي تو گره بخورد

بخورد كسي

سرش به شانه هايم

به جراحت خنجر

رو چهره آينه

از عبور اتوبان

بر حلقه دست هايت بر سينه ام

تا بداني

پاس گاهي از شب

مريض زاده شدم

بي دست دستبند شدم

به بوسه هاي تو

شفاي نذر خودم !

كسي كه دست هايش

به پاهاي من گره خورده

بدون دستبند

تا حدقه هاي ديوار

با چشم هاي تهي آينه

شكل خودم را نشانم بدهي

بر رد پاي سقف

رد بوسه هايت

بر حلقه انگشت هايم

بر تن هر شب

نواخته مي شود .



2




دانه

دانه...

بر جسد مرگ هايت

مي بارند

پوست تنت

چتري ست

تا لب گل هاي قالي

به دست هاي اين تخت

بچسبد سرخ...!

در بغل ملحفه هاي سرخ

بوي خون تازه پيچيده

گرد تار

تار...موهايت

دست هايت

چتري ست

پلك هايت

چتري

و سقف خانه

دلش كه مي گيرد

زايش كودكان مرگ

بر ملحفه هاي سرخ...!

ديوار دايه خوبي بود

براي پيشانيت

تعبير خوابش بلند است !

حالا

كه آجرها

قطره

قطره...

چتر مي شوند

او كيست ؟!

كه با پالتوي سياهش

لحظه لحظه....

از باران مي گريزد !



شايد اينجا قيامت است

وجسد هاي سرخ

به زير اين باران

با چتر قهوه اي آجر ها

از گور ملحفه ها

وتابوت تخت

قيام مي كنند

به قامت خيابان

وكسي

آن سوي ميدان

نويد باران مي دهد

با دست هاي چتر...!

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : mm - آدرس اینترنتی : http://

عالی بود خاله سارا

ارسال شده توسط : محمدشهیدی - آدرس اینترنتی : http://

برات آرزوی موفقیت توهوای خشن زمونه میکنم محکم باش اگرکسی نیست کنارت بدان من هرلحظه نام توروفریادمیزنم باخونم