شعری از ساجد فضلزاده
تاریخ ارسال : 31 مرداد 96
بخش : شعر امروز ایران
دیوار
چگونه صدا بزند آجرهایش را
صدا زدن فرو ریختن است
در بازار ماهیفروشان
فراوان و یکسان
صدا بود که از کنارمان گذشت،
نعشِ آذینبسته در پیادهرو
و فاتحه
کلمات مشترک است بر گرداگرد چراغها
خاموش
روشن
روشن
خاموش
- اینگونه چراغ، مرگ را روشن میکند یا زندگی را؟
همهچیز خوب است!
هندوانه در حوض بیانداز
فواره کن شادی را
مشتی آب بردار بر برگ شمعدانیها بریز
مشتی آب بردار به گنجشک تعارف کن
مشتی آب بردار زیبایی صورتت را از لای انگشتانت رد کن
مشتی آب بردار...
مشتت را برداشتی وُ زیر لب چیزی گفتی
گفتی
بلند گفتند فرو ریخت.
سقوط
فرو ریختن
بیش از فرو ریختن دیگر است
چون فرو ریختن برف پشت برف در کوه
حتی به صدای عطسهای
صبر آمد!
یک فاتحهی دیگر با آیههای جابهجا
کنار نعش ماندیم
به شانهام میزنند
_ اشتباه میخوانی آقا!
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه