شعری از ساجد فضل زاده


شعری از ساجد فضل زاده نویسنده : ساجد فضل زاده
تاریخ ارسال :‌ 1 اسفند 94
بخش : شعر امروز ایران

غار

دهان کوه نیست،     

جایی

       برای پنهان کردن حرفﻫﺎﻳﻤﺎن.  

 

هر سنگ

 که از زیر پا ﻣﻲغلتد

اشکیﺳﺖ بر صورت کوه

پرچم اما

در باد خواهد رقصید

چون زنی زیبا در مهمانی.

 

 

آنکه بر دیوارهﻫﺎ نقشی میﻛﺸﺪ

به آینده هنوز امیدوار است.

ﻣﻲآیند وُ میﻓﻬﻤﻨﺪ

که درخت زنیﺳﺖ

پرنده زنی

و خورشید...

 

کسی آمد و ُ ﺳﻨﮓﺭﻳﺰﻩي درخشانی پیدا کرد

و سنگﺭﻳﺰﻩﻫﺎﻱ درخشان

کوه را ویران میﻛﻨﺪ

 

ﻣﻲآیند وُ مشت مشت به خانه میﺑﺮﻧﺪ

و اینجا مشت

حتما

نموﻧﻪي خروار است،

سوراخ پشت ِسوراخ در دل کوه

 

_تاﺑﻪحال لاﻧﻪي مورﭼﻪاﻱ  را

 در شیشهﻫﺎی پر از خاک دﻳﺪﻩاید؟

 

 

غار

دهان زﻧﻲﺳﺖ

با دیوارهﻫﺎی سرخ 

قندﻳﻞﻫﺎﻱ سفید

 

با سنگ

دهان غار را میﺑﻨﺪند،

زن

چیزی ﻣﻲﮔﻮید

چیزی ﻣﻲﮔﻮید

چیزی...

 

اما کدام کوه

                سکوت را

                                برﻣﻲﮔﺮداند؟  

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :