شعری از زهرا صابری
تاریخ ارسال : 8 بهمن 99
بخش : قوالب کلاسیک
در جستوجو
عمریست سرگردان و تنهایم: پیغمبری بیخویش و بیپیرو
در آرزوی گمشدن در برف، دنبال رد پای کیخسرو
یکصبح بر بانگ اذان شادم، یک روز گوشم در پی ناقوس
روز دگر در جستوجوی تو، بر آسمان همراه کیکاووس
یکوقت با انجیل خوش بودم، حالا نه، سرگردان توراتم
گاهی دلم با سحر داوود است، امروز یار غار سقراطم!
در روز قتل عام نیشابور، میجستمت در بین آن سرها
بودی اگر، آخر کجا بودی؟ ما را که میکشتند بربرها
یک عمر دنبال تو میگشتم، در رعد، در باران پاییزی
در بیتهای حافظ و جامی، یا کلیات شمس تبریزی
یک روز بر بال حواصیلم، یکروز در منقار ماهیخوار
تقدیر من دیدار سیمرغ است، یا گمشدن در حیرت عطار؟!
میجویمت در صومعه، در دیر، در کعبهٔ زرتشت، در اذکار
از لنترانی خستهام دیگر، با من مدارا کن، همین یکبار!
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه