شعری از رویا تفتی
تاریخ ارسال : 14 آبان 96
بخش : شعر امروز ایران
برگردان به خودم
همدلیام میکنی؟
مطمئن نیستم
در موردِ جای گلولهها
کمکهای خیرخواهانه
و در مواردِ دیگر
مطمئن نیستم
استثنایی میسازم برای خودم
خرابش میکنم میسازم
میسازم خرابش میکنم
در خرابیهایی که میشود بسازمشان مطمئن نیستم
وَ شمارهای که باید بگیرم
و جعبهای که نمیشود باز
و وقتی خوابیدهام وَ هنوز نیامدهای
و جاذبهی آن طرف
مطمئن نیستم
بخشهایی از من بزرگتر نشدهاند
این طرف
ـ این یک ناهنجاریست!
بلند میگوید دکتری که نیاز به عمل دارم
بلند بلند میگوید پرستاری که تجربه ندارم
بلندترش میکنم: این یک ناهنجاری تاریخیست
قانونهایی که برطبقشان نیستم به تو
به خودم
به همین شیرِ کلافه توی جنگل رگهام
مطمئن نیستم
به عشق
این یک خیانت است؟
یا نیاز به راهرویی دارد ردیفتر
میبوسمش
هر روز باید
وگرنه به رگهام و انگشتها که دوست دارند
دیگر مطمئن نیستم
برسند
بپیچند
به هم بزنند
درهم زده شوند
بر هم زننده
این یک ناهنجاریست؟
برگردان به خودم
وگرنه مطمئن نیستم
به کمکهای مردمی دیگر
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه