شعری از روح الله آبسالان


شعری از روح الله آبسالان نویسنده : روح الله آبسالان
تاریخ ارسال :‌ 4 اردیبهشت 04
بخش : شعر امروز ایران

به جاوید نام «نیکا شاکرمی»


خون 
ابتدا از درون سرایت می‌کند
درست پیش از کشتار
تا مرگ
نام‌های متعددی بیابد
یکی
می‌کوشد به یاد بیاورد
خاطره‌ی خمیده‌ی تپه‌ای در مه
و آن دیگری
یخ‌زار بوسه 
بر پانسمان لب‌ها...

و آبی‌ها هنوز
خمِ خطِ گونه را دنبال می‌کرد
تکه‌های تیره‌ی علف
بر جداره‌ی چشم دان 
را...
یکی می‌بندد
و دیگری باز می‌کند
منقار آهنی بر شفیره‌ی منجمد می‌کوبد
این‌جا
عصیان
دستمال سفیدی است 
که آهاری‌اش می‌کنی
تا سپیده از راه نرسد.
نُه ساعت تمام
زیر نور فرساینده‌ی ماه
زنی
زخم‌هایش را به تن می‌کند
تا برهنه نماند
در ساعت فردا
و پنج دقیقه مانده به «در»
آن‌جا که گوشت
مقاومت دکمه‌ها را کم کرده بود
در این میان
در فاصله‌ی فولاد و پوست
دختری را می‌شناسم
که بی‌اختیار
پوستش را به سمت گلوله‌ها شلیک می‌کند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :