شعری از روجا چمنکار
تاریخ ارسال : 29 اسفند 95
بخش : شعر امروز ایران
نفس
نامت را به دل راندم
که جاری شوی
وقتی که گرم از تنورۀ لبت میگذشتم
ریههایت را پُر کن از رطوبت رگهایم
ریههایت را پُر کن از هوای از هوش رفته
دستهایم روی هوا
گلویم روی هوا
زندگیام
کافهای عریان
در ایالت تکستارهای تنها
ریههایت را پُر کن از تحمل تکرار
از دیوارِ تکیدۀ تودار
تنیده بر لبش لبلاب
نامت را
بر ماهیِ تُنگ گذاشتم
که پرواز را میخواست
بلند پرید و
بر گلهای قالی افتاد
نامت در دلش
لبالب از مینای دور
جانِ من است چسبیده به ریههایت
پُر کن از نفس کلمه لذت رطوبتِ رگ
دستخطِ محاطِ در بُغض
بخوان بر تنورۀ لب
بر پهنۀ پهلویم سَر بگذار
در پیدای پوستم پنهان شو
زیرِ برگی از انجیر
شناور بر ویرانی جهان
بُنمایههای کدام درخت در توست
که گُل میدهی هر سال
در ساحل مینای دور
در کافهای عریان
ریههایت را پُر کن
از گمانِ بودنم
معلق در هوای رفته ازهوش.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه