شعری از رسول رضا (شاعری از جمهوری آزربایجان)
برگردان از صالح سجادی
تاریخ ارسال : 25 بهمن 98
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
فیلِ سفید
نخستین بار
در باغوحشِ «رانگون» دیدماش
میان میلههای پرنقشونگارِ قفسی آهنین
با چشمان و ناخنهایی سیاه
و پوستی همه سفید.
تنهای تنها
میانِ قفسِ آهنین
طوری نگاهام میکرد
که پنداری
هماینک زبان به سخن خواهد گشود
فیلِ سفید موجودِ نادریست
وفیلِ سفیدِ زندانی نادرتر
او را از بیشه جدا کردهاند
دلاش تابِ قفس ندارد
هر لحظه خرطوماش را
بالا برده و فریاد بر میآورد
از چشماناش قطرهقطره اشک میبارد
و برادران آزادش را
به یاری میخواند
میگویند فیلها زیاد عمر میکنند
آه فیلِ سفید! فیلِ سفید!
عمرِ دراز را میخواهی چهکار!؟
وقتی قرار است صد سال در قفس بمانی
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه