شعری از راینر ماریا ریلکه
ترجمه سعید یعقوبی
تاریخ ارسال : 24 اردیبهشت 95
بخش : ادبیات جهان
چشمانم پیش از این بر تپه ی آفتابی لغزید
پیشاپیش راهی که بدان قدم گذاشتم.
و ما فراچنگ چیزی آمدیم که از چنگ ما گریخت؛
چیزی که حتی از دور ، درخششی درونی داشت،
و با آنکه هرگز به آن نمی رسیدیم ، اما پُرمیکردمان
از چیزی که به سختی حسش می کردیم،
حالا ماییم ؛ و اشتیاق درونی ما
که موجهای درونمان را تسکین دهد ...
اما آنچه در می یابیم تازیانه ی بادست بر گونه ها.
My eyes already touch the sunny hill.
going far ahead of the road I have begun.
So we are grasped by what we cannot grasp;
it has inner light, even from a distance-
and charges us, even if we do not reach it,
into something else, which, hardly sensing it,
we already are; a gesture waves us on
answering our own wave...
but what we feel is the wind in our faces.
Translated by Robert Bly
Rainer Maria Rilke
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه