شعری از رامیار محمود
ترجمه ی بابک صحرانورد


شعری از رامیار محمود
ترجمه ی بابک صحرانورد نویسنده : بابک صحرانورد
تاریخ ارسال :‌ 20 مهر 98
بخش : ادبیات کردستان

تا فهمیدم وطن، زندگی ام را گرفته، همان گاه شاعر شدم
شعری از رامیار محمود 
(کردستان عراق)
ترجمه: بابک صحرانورد


(دوست من، این منم، دشمن مام میهن. وطنم هرگز برایم وطن نبوده، چرا که هیچگاه در پای من جان نباخته. وطنم اگر وطن بود، به پایم  خود را قربانی می کرد، نه من خود را به پایش. مرا به جبهه های جنگ و تباهی نفرستید. مردمان وطنم هر روز مرا به مسلخ برده و مُثله برمی گردانند. مگذار به جنگ گسیلم کنند تا شرافتم بخاطر این عده از کُردها  که خواستار سلاخی کردن من هستند، لکه دار نشود.)
من شب نشینم
از روشنایی های خود تابانم.
مرا به سخره می گیرند 
آن ها که جبهه های جنگ و مرگ را مثل هم تصور می کنند.
جنگ، پلشتی در موطنم است.
پیشمرگه،
پیشمرگه؛
من از آن پیشمرگه هایم
که نمی خواهم به این مسلخ دهشتناک محکوم شوم
دوست دارم زنده باشم و زنده باشم.
من از آن دسته پیشمرگه هایم 
که از خود جنگ به خنده می افتم
 خود صلح 
خود فرمانده ی دسته ی تفنگداران؛
من از خود روستاها و شهرها، 
ریسه می روم از خنده.               

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :