شعری از حسین تیموری
تاریخ ارسال : 30 مرداد 94
بخش : شعر امروز ایران
وراجی لای خرما
از تحریریه خبر تا خوشههای بمب امساله
دهن به دهن نزدیک است به دروازه عثمانی دهن کجی کنم
ببین این مورچه لای این خرما وراجی کرده کی مرده؟
دهان تقسیم های سلولی را به ناوگان های متجاوز که هیچ به دندان کدخدا هم نداد/ داد؟ بکش
دندانم لای رگبارهای شلیک همینطور الکی برای خودم صف بسته در مقابل مسواک مقاومت نمیکند
جایی که سقراط به دنبال جای خالی است/ تو داری، چند میفروشی؟
لبو که راه نمی رود
نخل که داد نمیزند، هیسسس!
مردها فقط بلدند برای حفظ آبرو ازدواج کنند
برای زن و بچه کار کنند
بخاطر خانواده مرخصی بگیرند
دست آخرمعلوم نیست مرد چه نقشی در این حکایت ندارد
هی فروش این بفروش هم گیر میدهد با ما تا «سن پترزبورگ» میآیی؟
البته نیایی هم با کفش چارچاک می توانی تبلیغات ماهواره کنی!
دنیا به دنبال قاطی کردن فضاهای دوستانه است، مواظب باش!
جنایات به رخ کشیده، شرط و جو ندارد
دیشب "گاندی"سری به لحاف زد/ نشکست؟
قاضی برای رفع قضا، قدر رابه حبس ابد محکوم نمیکرد(پروندهاشرا به عزرائیل بده)
شورتکات شدم وقتی تعجبات به قهر وصله زد و چهارراه صد بار دور خودش گریست
بامبول در میآورد این نشست که ساعت هاست «ها» میکشد ها ها ها
مُردشور این فضا ببرد که ببرد، با شما نیستم جناب ببر از جای خود در نیایید لطفاً.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه