شعری از حسین بختیاری


شعری از حسین بختیاری نویسنده : حسین بختیاری
تاریخ ارسال :‌ 7 مهر 00
بخش : شعر امروز ایران

 

 

 

 

موریانه‌ها اشخاص اساطیریِ سطورِ مرا تکه تکه ساطورند
ای سطرهای وحشی از موریانه‌ها رنجیده‌ام
که کاشی‌های کاشانه‌ام پیک‌های‌شان را به هم می‌زنند و دودکش خانه‌ام هورا می‌کشد
«مرگ بر موریانه‌ها»
موریانه‌ها قاصد زلزله 
مقصره مرگند
از سوراخ سالیانه سالوادر دالی تا بم تا منجیل
ااز سوراخ سالیانه سالوادر تا آخرین لنگه کفش کهنه‌ای که دادم بزنی توی صورتم!!
مقصرند، می‌جوند
با سیلی فک‌شکنی به موریانه‌ها بگو:
عشق خشتک شلوار زمستانی پدر بود
عشق آخرین پایه‌ی کرسی زمستان‌مان بود!
آخرین کتاب منزجرِ جنجالی «مرد دهنت را ببند»
دیروز آبکش مسی سوراخ سوراخ را جای خورشید از بام خانه‌ام آویزان کرده‌ام
دیروز نوستالوژی سرکشی در «اوزش» دارد
نوستالوژی بی‌رحم
این‌ها به شکلِ شکیلِ منفصل‌ت الف ریخ را خورده‌اند
ما به خیانتِ شکار مشکوکیم
موریانه‌ها مشکلِ شاکی‌اند
ما زلالِ زلزله‌زده
ما
این‌ها
جنازه‌ام بوی رازقی بیدزده می‌دهد که مادرم وصله‌ام می‌کند.
مادرم وصله‌ام می‌کند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :