شعری از حامد رحمتی


شعری از حامد رحمتی نویسنده : حامد رحمتی
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

1

از اين فاصله زني را مي بينيم

كه در بالكن ايستاد

و در شلال موهايش

آفتاب را خشك كرد.

 

و بوي موهايش  

هفت كوچه  آن طرف تر

توي  بازار  پيچد

بازار در موهاي زن  پيچد

و عطاري ها اجناس خود را

گران  كردند.

 

 

از اين فاصله  زني را مي بينيم

كه با شكم برآمده

رخت هاي خيس را

چنگ  زد

و همسرش را دلگرم كرد

به فردايي كه در شكمش بود

و به رويايي كه در سرش مي چرخيد

 

ديگر ادامه نمي دهم

سرم درد مي كند

و درد سر شما  از موهاي زني آغاز مي شود

كه در بالكن ايستاد

و در شلال موهايش

آفتاب را خشك كرد.

 

بهار 87

2

ساعت را كوك كرده ام

منظورم بمب ساعتي بود

كه ثانيه به ثانيه عقب مي افتد

و اين گردش

ارتباطي به گردش فصل ها ندارد  

 

خورشيد از پشت كوه بيرون نمي آيد

بهتر!

 مي ماند پشت ابر

بي سر و صدا بخوابيد  بچه ها

صداي ما فردا در مي آيد

از پشت ابر

از پشت كوه

از پشت دالان هاي تاريك

فردا اگر برف هم نبارد

مدرسه تعطيل است.

بهار 87

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : بیتا عرب زاده - آدرس اینترنتی : http://ghoghnoos35.blogfa.com/

سلام
هر دو کار زیبا بودند
ماندگار باشید ومانا

ارسال شده توسط : مریم عربی - آدرس اینترنتی : http://

زیبا و دلنشین...