شعری از بهزاد خواجات


شعری از بهزاد خواجات نویسنده : بهزاد خواجات
تاریخ ارسال :‌ 21 آذر 91
بخش : شعر امروز ایران

 مثلن

مثلن میکی موس ها به دنیا می آیند

و کیک های تولد سیگار از پس سیگار ،

این کوه ایستاده باشد تا بر آن تُف کنند و ...

یعنی که سیماب جاده ها بودی ،

سیماب جاده ها بودم

و پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران

هر قدر هم که معتبر ...

هر قدر که رستم باد کنی

بفرستی سراغ کارمند رشوه ای ...

خواهر من ! برادرم !

به این تنِ بی سر کمک کنین

صواب داره این شب جمعه .

یا مثلن در دولِ راقیه

سپیدی شان بوی سوختن می دهد

و حتا خیابان های یونانی شان

مثلن در همین فیلماسپارتاکوس

که در آن کرک داگلاس

بی آن که تاریخ بداند فاتح می شود

و مربی منچستر ، زنّـار بسته در تیغ آفتاب

قهرمانی می آفریند

یک باره در دقیقه ی آخر .

کشک شفاهی هم

حدی دارد ، حساب و کتابی.

این گردان برای نجنگیدن

و این ماشه برای نچکاندن

و این جنین برای این که در تُنگِ صورتی اش ...

در حالی که تاملات این جانب

هنوز در تمام مراسم رسمی با تی شرتِ جلف وُ

دستگیر هم نمی شود ، یاللعجب !

برق سه فاز را گفته نشئه برسان اخوی !

که دختری سرانجام

از خیابان رد شود به سلامت ( می شود ؟)

یا همین مار

که روح اش هم اگر به این قواره باشد

پس با مرگ ما

مخلوطی از اشک و همبرگر

در اکسپرسیونیسم خیابان قدم می زند

که به تحریر دیگر ، سیماب جاده ها بودی

و در فرعی اول ، سیاوش

با همان آتش نشانی که باز کرده مشغول است

و ناگاه حس کنی

حالا موقع نام گذاری کیفیتی که توامان

در ماه و کتان می می زند.

مثلن شاعری که دیروز در شعر آخرش

لنگه کفشی را به نیش کشید در توهم یک مرغ ،

یعنی که تصمیم شخصی خود بودی در گوشه ای ابدی،

سیماب راه هایی که کج کج مستقیم اند

و مثلن هایی آماده ی فن آوری ، آماده ی مصرف .

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : صادق آل موسوی - آدرس اینترنتی : http://

درود برشما
کوچه به کوجه
برای دیدن هر گیس بریده ای
دویدن و ندیدن هیچ کاکل بسری
دق می آوردپسر نابالغ پشت درب ماندن برای حمام کردن پدرش
..عجب فلسفه ای شده
این مارتن نامحرمی
با یک محلل میشود غسلش داد
تا محرم شود
.... پسر نابالغ چه گناهی کرده!!!!!!!!
خودش موبایل نداردو
از بولو توس هم کلاسی خود ارضایی میکند
چه برسد به رنگ موی دختر همسایه که موس موس میکند
هنوز از جاذبه زمین و گناه سیب دعوا میکنند
پسرک در این فکر است
.... دخترها چرا زودتر از پسرها بزرگ میشوند
.... ادامه دارد استاد...