شعری از بهاره فریس آبادی

تاریخ ارسال : 29 آبان 94
بخش : شعر امروز ایران
دوگانهی رنگیِ خاچیک
قرمز
و جنگ چیزِ دیگریست!
وقتی برای مرگ دلایل کافی در دست تو نیست
جنگ چیز دیگریست .
فرمان آتش از زبان دشمنی عوضی
و بعد، سوت ممتد گوشات از اصابت آهن به پوست .
عبور تصادفیِ ترکش از میان لالهی گوش
و خون که میرود و دست تو نیست
و فرمان بس کردن آتش به دست تو نیست
پرت میشوی از ارتفاعات اطراف شهر به خندقی عمیق
و تقصیر دشمن است
عبور اتفاقی تانک از روی سینهات
تقصیر دشمن است
گلولهای از ناکجا پیشانیات را سوراخ میکند
و بعد، فقط حفرهایست حوالی بصلالنخاع!
و اینها همه نقشههای دشمن است
اینکه غرق شوی در اروند و جنازهات آرام ...
پیدا نشود هم حتی ...
و اینکه روی مین بروی
یا انفجار ماشینات درست میانهی راه فرعیِ اهواز.
ناپدید بشوی
و نامهات برسد به سرباز عراقی
همان که سبیلاش از کنار سنگر پیدا بود؛
"من به شکل مفرط جنگ بار آمدهام سرباز!
از خون نمیترسم. از شبیخون هم نیز...
نالههای مایوس دمدمای آخرت را بگذار برای شبهای حملهی ما!
حالا برای اینکه نترسی بلند میخوانم :
" گل رفته/خار اومده/بهار چی میشه ؟ "
و ناپدید بشوی
و گلوبند استیلات برسد به دست اقوام دور
گریه. عزا. قطعهی شهدا
...و تقصیر تو نیست
جنگ همین است که میبینی!
قرمز
ترکش همیشه جزئیترین و ماندگارترین خسارت است
رد میشود تصادفی از میان لالهی گوش
جا خوش میکند مثلن در گودی کنار ترقوه و سال میگذرد
سالها میگذرد
و بعد، یک روزِ سهشنبه از خواب بیدار می شوی
دستهایت را بالا میبری با کش و قوس؛
که ناگهان خمیازه در آروارهات بغض میشود
رگهای آبی پیشانیات باد میکند تا شقیقهها
و باز سهشنبه است!
حالا کریم از پشت خاکریز "تافی مینو" پرت میکند
و آینهی چهل تکهی آویز به در قراضهی نیسان
ریش تُنُک بورت را پرپشتتر میکند برات
حالا مغز حسین عمو در کاسهی عدسیست
و دستبند نقرهی خاچیک برق میزند لای کپههای گوشت
و بالا میآوری.
حالا دوباره سهشنبه است
نه "جاده و اسب مهیاست " و نه " کربلا منتظر ماست"
کجا برویم؟!
وقتی که زنات ریش انبوه دوست نمیدارد
وقتی که " آراوای وای" را با صدای خاچیک نشنیده است
و عرقچین حسین عمو را حتی یک بار نشُسته
پس دلایلات برای مرگ در اثر اصابت ترکش کافی نیست.
دل دل میکنی و زیر لب میگویی :
حالا که اینطور است؛ "چیزی از راه نماندهست چرا برگردیم؟
آخر راه همین جاست
بیا تا برویم "
* جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم/کربلا منتظر ماست بیا تا برویم؛ سطری از ابوالقاسم حسینجانی که در نوحهای با صدای صادق آهنگران از رادیو و تلویزیون پخش میشد.
لینک کوتاه : |
