شعری از بهاره رضائی


شعری از بهاره رضائی نویسنده : بهاره رضائی
تاریخ ارسال :‌ 28 اسفند 93
بخش : شعر امروز ایران

باتلاقِ ذهنی

 

باید با خودم کنار بیایم

پرده ها را پَس بزنم

تویِ چشم هایِ خورشید

 خیره شوم

و بگویم ؛

هِی رفیق!

می خواهم دوباره زندگی کنم!

 

باید با خودم کنار بیایم

می دانم؛

نیست کلمه ای

که روشنم کند.

واژه ها تاریک اند.

باید با خودم کنار بیایم

از برجِ عاجم

بیرون بزنم

به خیابان بروم

و تصمیم بگیرم

روز را به خانه دعوت کنم

به ثبتِ روشنا

 فکر می کنم

که در معرضِ نور

قرار بگیرم

و به پاره-وقتیِ همین لحظه ها

وقف شوم

وِرد بخوانم؛

یا باطل السِحرِ در کلماتم!

و فوت کنم

رویِ شب

که تب کرده

و از خانه بیرون نمی رود.

به ثبتِ روشنا

 فکر می کنم.

 

باید با خودم کنار بیایم

پرده ها را پَس بزنم

می بینی ؛

وارونگیِ هوا

بالا گرفته

از آسمان

شایعه می بارد

و این ماهِ غَب-غب دارِ مغرور

به جنونِ شب هام

سَرَک می کِشَد.

می بینی ؛

شناورم

در شب.

می خواهم  با خودم کنار بیایم

به ثبتِ روشنا

 فکر می کنم.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : ايرج صفشكن - آدرس اینترنتی : http://

خلوت شاعر بسيار زيباست