شعری از ایرج خواجوی
تاریخ ارسال : 27 فروردین 96
بخش : قوالب کلاسیک
گم شده
...........
هوای پرزدن دارم،
به شوق بال اردک ها
ازین زندان مردابی،
ازین زنجیر جلبک ها
زبامی بر نمی خیزد صدای بال پروازی
دلم لک می زند گاهی برای کوچ لک لک ها
دراین دشت ملال انگیز ازبس مانده ام دیگر
علف درزیر پایم سبز شد همچون مترسک ها
همیشه چشم در راهم، نگاه آشنایم را
کسی هرگز نمی بیند ، مگر ازپشت عینک ها
بلوط کوهزادم من ،
به تن زخمِ تبر دارم
بهاری تازه می خواهم
به عشق سبز پیچک ها
مبادامان که از اسب اصالت سرنگون اُفتیم!
مبادا قالی کرمان دهد نقشش به خرسک ها!
دراین انبوهی دود آهن وآدم،ترا جویم!
ترا ای عشق،ای تنها یقین مانده در شک ها
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه