شعری از ایاز خون سیاوشان
ترجمه: بابک صحرانورد
تاریخ ارسال : 27 آبان 00
بخش : ادبیات کردستان
تابلو
ایاز خون سیاوشان
ترجمه: بابک صحرانورد
آنگاه كه به ديار غريب پروانگان در سفري
من نيز
خزان زده تر از روياي همه درياهايم!
منگ و خاموش تر از
سمفوني همه ی آئينه ها
و دل افگارتر از تمام پنجره هاي مه گرفته مرگم!
آنگاه كه«باد» را ندا در مي دهي
من نيز
غريب وار تر از همه سفر كرده هايم!
بي رنگ و روتر از
زردي تمام زردي هایم
و پروانه وارتر از تو!
همانگاه كه اين زندگي رنگارنگ را نقش مي زني
من نيز ، آه
چقدر تنهايم
تنهاتر از نفس هاي اكسيژن و
ماهي تر از همه ی زندگي هایم!
آنگاه كه ...آه!!
آنگاه من
بسان تو
نخستين خط و نگار تابلوي نقاشي ات را دوست مي دارم
...!
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه