شعری از امیر محمدی
تاریخ ارسال : 1 اردیبهشت 91
بخش : قوالب کلاسیک
از پشت کوه آمده ام لیلا این شعر رودخانه ی غمگینی ست
خورشید در حوالی سر چشمه تصویر عاشقانه ی غمگینی ست
هرشب رها به برکه ی آغوشم ماهی سرخ کوچک لبهایت
بین منو ستاره و رؤیاها این راز جاودانه ی غمگینی ست
من خواب چشم های تورا دیدم شعری بروی دفتر من گل داد
تقدیم سارهای دو چشم تو هر چند این ترانه ی غمگینی ست
چشمان تو روایت خورشیدند دستت شبیه برف زمستان است
حسی غریب مثل .... نمی دانم ، احساس شادمانه ی غمگینی ست
من عاشقم قبیله ی من دریا صحرا و کوه خانه ی تنهاییم
من با تو با درخت صمیمی ام بی تو ولی زمانه ی غمگینی ست
تو یک پرنده ام که تنش زخمیست من یک پرنده ای که رها هستی
اینجا چقدر مثل قفس تنگ است اینجا چقدر خانه ی غمگینی ست
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه