شعری از امیر برغشی
تاریخ ارسال : 9 خرداد 97
بخش : شعر امروز ایران
مرا از درى كه در من است
داخل كن
به خانهام ببر
به خودم كه فكر میكنم
نيستم
سايهام را كشتهام
تا آسوده بخوابم
هر پايانى
آغاز مرگى است
يك نيستى كوچك
از رنجى كه میبريم
مرگ هميشهى من
خسوفى طولانى
در بلندترين شب سال
مرا از درى كه در من است
داخل كن
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه