شعری از امید دیوسالار


شعری از امید دیوسالار نویسنده : امید دیوسالار
تاریخ ارسال :‌ 15 آذر 90
بخش : شعر امروز ایران

1

اینجا

همه نام تو را سرفه می کنند؛

دختر تهرانی!

---

2

 

گرسنۀ نگاه توام

و هی بر پشت دستم می زند...

آشپزی

که عاشقی نمی داند

--

3

 

سر به هوایی، کار دستم داده؛

همین دیروز

لب ساحل

عاشق بادبادکی شده بودم!

ردپایش

تا غروب حیران؛

دخترک بیچاره!

--

4

 

کنج خانه!

لانه کرده...

پرستویی

که ترس از سقوط دارد

--

5

 

کافه

5 عصر

شروع به باریدن کرد؛

صندلیِ بی قرارِ تو

و

توده خاطراتِ خاکستریِ من

صاعقه می زند!

--

6

 

در اوج هستیم

ارتفاع دوهزار و 11 سپتامبر؛

دلهایمان

در آغوش هم...

تخریب می شود

که پایان دنیا را

رقم زند

بُرجکِ چشمِ حسودِ همسایه!

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : عباس باوری - آدرس اینترنتی : http://www.tir-o-azar.mihanblog.com

جناب امیدخان /خیلی جلب بود..........

ارسال شده توسط : آنژیلا عطائی پیرکوه - آدرس اینترنتی : http://angila1455.blogfa.com

همه زیبا بودند ممنون