شعری از الناز رضایی قلعه چی
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
سه گانه
راه دور، راه صعب
از آینه می گذرد و
در پیکرم
م
ی
ش
ک
ن
د.
به اتاق در می آیی و
از آن
می گریزی،
باز می آیی و
در زهدان سنگی ام
جنین می شوی
چون فنجانی لبالب از آب.
گویی
تمامی دریاهای جهان را
بلعیده ای
با آه هایت که شور
شاه ماهی از کاکل امواج
برچیده ای
و
زنی که در آینه می زاید
و
زاده می شود
* * *
ابرهای گچی
سنگ لوح گورت را
چون سگانی حریص
پوزه می کشند .
آنگاهی که یاد تو
در استخوانم
م
ی
ب
ا
ر
د
پستانهایم
انارانی ترک خرده اند
که از درونشان
سرخ دخترکان اندوهم
دوان دوان
برون می جهند و
در راهروهای خاکستری دهانت
که نارنج می خوری
مرگ را
پوست می گیرند
* * *
چراغهایی معلق
از گودال گورت
بیرون می جهند و
با سوت من
پیکرت را
می کشـــــــا نی و می کشـــــــا نی
تا در فاصـــــــله ی
دو ایستگاه،
نفس برون جهیده ام
از شلیک تپانچه ای
در عدسی های نقره ای
چشمانت
رنگ بازد
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه