شعری از اسماعیل مهران‌فر


شعری از اسماعیل مهران‌فر نویسنده : اسماعیل مهران‌فر
تاریخ ارسال :‌ 5 مرداد 04
بخش : شعر امروز ایران

 

 

 

به شب رسیده‌ام

که دستی در سیاهی دارد 

و به یاری ماه

دارم به ریاست سایه‌ام

راه می‌برم

به گواهی انگشت،

نگارگرم

و دارم در طبیعت کاغذ

چرخ می‌زنم

راه می‌روم،

از روی آب 

می پرم‌و

صدایم می‌زنند:

پریده از روی جوی

به شکوفه می‌رسم 

که چهره‌اش مشعوف

و رشدی غریزی دارد

مدام از مخرج انگشت

گزیده می‌شود و 

باز می‌شود

فرو می‌رود و 

عمر می‌کند

و سپس چه ساز و کاری دارد برگ،

سبزی بداهه دارد و سیر می‌رقصد،

سوزنی،

زیتونی‌و ظریف،

که گوش گرفته‌اند این صدا چه می‌گوید

جیغی بلند

که اصرار دارد 

آن‌چه می‌گوید

ترانه‌ای شاد است.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :