شعری از اسماعیل مهرانفر
تاریخ ارسال : 13 آبان 99
بخش : شعر امروز ایران
باب آشیان
زمان گذشته و نه بار
به دورت پیچیدهام
گاهی از دوایر دیگر
جعل کردهام
و گاه
واقعیت دارد
که حین چرخیدن
اصلاً در کار نبودهام
زمان گذشته و باید
ببینمات مکتوب
و عنایت کنی به ملالام
بزک کنی
فواصل را میان طاعت و معبود
و لابهلای فهممان از رنج
نشانههایی از ذرات شن پیدا کنی
نشانه در زانو
نشانه در زدن
نرنجیدن
و خمیدن
که برنجانیام مکتوب
و حرکت کنیم و در مسیر
صورتی از خودمان را
به صورت صحرا بساییم
زمان گذشته و این حرکات
دیگر طبیعیاند
و زنده زنده در گورستان
از این گور
به آن گور پریدنها
طبیعیاند
چه به صورت بزنم
چه به جنگیدن بیافزایم و
با چنگ
مویه در از دست دادنات کنم
ما به مراتب از صورت و چنگ
زخمیتریم
و خون
تنها یکی از رنگهای ماست
یکی
از چهرهها
ما از آنان
که بالای تو پر میکشند
به مراتب
سبکتریم
به مراتب
کبوتریم.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه