شعری از احمدرضا خلیلیان


شعری از احمدرضا خلیلیان نویسنده : احمدرضا خلیلیان
تاریخ ارسال :‌ 14 مرداد 90
بخش : شعر امروز ایران

چتر و انتظار          

(از مجموعه بیست سالگی ها)

 

چه بی صدا

چه بی صدا

چه بی صدا گذشتند شهرها و مردمانشان

از چشمان در مرگ نشسته ام!

من مسافر بی انتهاترین قطار،

با لوکوموتیورانی خاموش و غمزده/خیره بر نقطه انتهای راه

قطاری ممتد بر سالیان انتظار ریل ها

با کابینی که مرا تعریف می کند برای

دره ها

رودها و

 کشتزارهای عبور

آسمان می چرخد و من قد می کشم

تا ابتدای مرزهای حوصله ایستگاهی/ که ترجمان انتظار توست

آنجا که برهنگی بردباری را

با باد می آرایی

 

راه ها می گذرند و

خواب هایم در تصعید از مرگ های چشمانم

از پنجره کابینم سرریز می شوند

لوکوموتیو ران راه را می پاید

ریل ها ، رام و پر زنگار

در ایستگاهت باران می بارد

چتر و انتظار

بردباری زیر زیباییت پناه می گیردو

حوصله بال می گشاید

 

شهری کوچک و بی نام/درگذر ازقاب پنجره ام

فکر مرا می درد

قطار جایی میان پیشواز و بدرقه گردنه گم می شود.....

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : مهم نیست - آدرس اینترنتی : http://

این شعرتون هم قشنگ بود.ولی یه خرده غمگینه.
عالی بود.

ارسال شده توسط : shahkar - آدرس اینترنتی : http://

salam dooste aziz...shere zibaiist. tabrik