شعری از ابراهیم عالی پور


شعری از ابراهیم عالی پور نویسنده : ابراهیم عالی پور
تاریخ ارسال :‌ 20 بهمن 91
بخش : شعر امروز ایران

حالا این همه تهران توی چشمها ی تو

مشت مشت تاریدن های انتزاعی توی سلیقه ام

حالا حجم آنچه که دوست می دارم

شقیقه ات در سرگیجه هایم

تکرار میشوی

رفتار این شرجی ها

شرح و حال پیراهن اندوهگینم

مطمئناً پیدای هیچ غرضی نیستم

ما جوری به هم لب میزنیم

که یقیناً شما هم تیرتان خطا نرود

که توی جمجمه ام هیچ صراحتی رسوخ نمی کند

که مریضی ناگهانی خیابان را برای حوصله ام

جدا بگذارید

که چقدر دوستت دارم

حالا کمی پرف تر به دنیا خواهیم آمد نیلوفر را

و هر صبح تراژدی گلدان های شکسته

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : صادق آل موسوی - آدرس اینترنتی : http://

درود برشما
از قصه های مادر بزرگ
برایم تفنگ ساخته ام
تمام کودکیم را رژه روم
از پادگان خانمان
هرگز این هوای آلوده توام با زشتی صورت گدایان نیست
ورگرنه تاوان خروس خوان این شهر را
کلاغها نمی دادند
هر سکه ای که در آسمان تاب میخورد
از روی شستی بلند شده است
که کاج های خشک را بر بهار نارنج ترجیح میدهد
تهران کوهپایه بود....
امروز ایستگاه بوسه ها ....

ارسال شده توسط : yeknafar - آدرس اینترنتی : http://

نه اينكه سواد نداشته ابشيم ها، داريمولي هيچي از اين كلمات پشت سر هم نوشته شده نفهميديم