شعری از ابراهیم عالی پور
تاریخ ارسال : 20 بهمن 91
بخش : شعر امروز ایران
حالا این همه تهران توی چشمها ی تو
مشت مشت تاریدن های انتزاعی توی سلیقه ام
حالا حجم آنچه که دوست می دارم
شقیقه ات در سرگیجه هایم
تکرار میشوی
رفتار این شرجی ها
شرح و حال پیراهن اندوهگینم
مطمئناً پیدای هیچ غرضی نیستم
ما جوری به هم لب میزنیم
که یقیناً شما هم تیرتان خطا نرود
که توی جمجمه ام هیچ صراحتی رسوخ نمی کند
که مریضی ناگهانی خیابان را برای حوصله ام
جدا بگذارید
که چقدر دوستت دارم
حالا کمی پرف تر به دنیا خواهیم آمد نیلوفر را
و هر صبح تراژدی گلدان های شکسته
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه