شعری از آذین بهرامی


شعری از آذین بهرامی نویسنده : آذین بهرامی
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

" الف از من - پرنده از پشت "

 

 

از عقرب بارها زده ام

درخت در جنگل بارها خورده است

درخت اما از درخت خودش نمی خورد

ضربه های گریز را

          *

اما همواره

 شرمی به گفتن دوستت دارم

تا کم خونی اش فرود می آمد

          *

شبیه شکی ازانگشت - های / من

جدا می کند نشانه ها را روی زخم

شدت صمیمی دست و

پشت داغ برگشته روی یخ خیس می کند چهره ی دیگرش را

مشت از نقابش لگد می زنم :

فراموشی پرنده هایی که هنوز درخت اند

تابش ریگ هایی که هنوز ساده اند

چقدر در سادگی / درخت ها خاموشند

 

 

 

 " نوشم - نهان آتش "

 

 

شروع غمی به دوش

از سر خویش می برم

خون - گمان می کنم گرگم که مدام می درم

یا تیغی ازبخت خود باز   

       *   *   *

کشیده به سکوت

به درد دهانی از دل

نوشم - نهان آتش و

نیش  - ماری به پوش بعد شرم

تب کرده پای گریه ای

     *      *      *      

دراین دهان تابیده

دراین زبان چرخیده

در این گلو فشرده

این سیری از که چسبیده - پوست ؟

از چه سفره نشسته به آب ؟

بهل از خود بپوشم

      از خون

كه حيله ها روي رد گذشته اند

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :