شعری از آدرین ریچ
ترجمه ی علیرضا توکلی و محسن کاظمی طامه


شعری از آدرین ریچ
ترجمه ی علیرضا توکلی و محسن کاظمی طامه
نویسنده : علیرضا توکلی و محسن کاظمی طامه
تاریخ ارسال :‌ 11 آبان 97
بخش : ادبیات جهان

آدرین ریچ (16مه،1929 – 27مارس،2012) شاعر، مقاله نویس و فمینیست امریکایی در بالتیمور دنیا آمد. از او به عنوان یکی از خوانده شده ترین و تاثیرگذارترین شاعران نیمه دوم قرن بیستم یاد می شود. آلیسون فلود در گاردین نوشت که ریچ، ستم به زنان و لزبین ها را به  صف اول گفمان شعری آورد.

از ریچ بیش از 20 مجموعه شعر و مجموعه های متعدد غیرداستانی و نقد چاپ شده است. مجموعه اول او، «تغییر جهان»(1951) (A Change of World) توسط ویستن هیو اودن برای «جایزه مجموعه شعر جوان ییل» (Yale Younger Poets Award) انتخاب شد و اودن مقدمه ای بر کتاب نوشت. این کتاب از لحاظ فرمی دقیق، درست و آراسته بود، در حالیکه اشعار او در اواخر دهه 1960 و دهه 70 به طور فزاینده ای هم در فرم شعر آزاد و هم محتوای سیاسی و فمینیستی رادیکال شد. کارول ماسک در نیویورک تایمز بوک ریویو نوشت که «ریچ به عنوان یک کپی کار مودب از اشعار ییتس و اودن، مادر و همسر شروع کرد. او در زندگی(و در شعرهایش...) پیشرفت کرد، از بیوه ی جوان و فرمالیست از شیفتگی درآمده، به بهبود طلب و به گرای معنوی و بلاغی، به رهبر فمینیست... و بانوی بزرگ ادبیات زنانه تازه تعریف شده تبدیل شد.»

ریچ همچنین در سال 1974 با کتاب «شیرجه به درون آوار» (Diving into the Wreck) برنده جایزه «کتاب ملی شعر» (National Book Award for Poetry) شد.

 

 

What Kind of Times Are These
By Adrienne Rich



There's a place between two stands of trees where the grass grows uphill
and the old revolutionary road breaks off into shadows
near a meeting-house abandoned by the persecuted
who disappeared into those shadows.

I've walked there picking mushrooms at the edge of dread, but don't be fooled
this isn't a Russian poem, this is not somewhere else but here,
our country moving closer to its own truth and dread,
its own ways of making people disappear.

I won't tell you where the place is, the dark mesh of the woods
meeting the unmarked strip of light—
ghost-ridden crossroads, leafmold paradise:
I know already who wants to buy it, sell it, make it disappear.

And I won't tell you where it is, so why do I tell you
anything? Because you still listen, because in times like these
to have you listen at all, it's necessary
to talk about trees.


 


«این چه گونه زمانه‌ای است»

بین دو درخت
جایی هست که علف رو به بالا می‌روید
و جاده‌ی انقلابی قدیمی
درون سایه‌ها می‌افتد
نزدیک محفلی
    رها شده از شکنجه‌ای
        که درون سایه‌ها سربه‌نیست شد

بر لبه‌ی وحشت
قدم می‌زدم و قارچ می‌چیدم
اما ساده نشو
این یک شعر روسی نیست
این‌جا هیچ کجا نیست
مگر این‌جا
وطن ما
نزدیک می‌شود
به حقیقت و وحشت خویش
به راه‌های خود
برای سربه‌نیست کردن مردم

با تو نمی‌گویم این‌جا کجاست
شبکه‌ی تاریک درختان
با نوار نامنظم نور برخورد می‌کند
تقاطع‌های شبح-سواری
بهشت خاک برگ:
از پیش می‌دانم
چه کسی می‌خواهد آن را بخرد
        بفروشد
        و سربه‌نیست کند

و من با تو نمی‌گویم کجاست این‌جا
پس چیزی چرا با تو می‌گویم؟
چون هنوز گوش می‌کنی
چون در چنین زمان‌هایی
که تو گوش می‌کنی
لازم است
حرف بزنیم راجع به درختان

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :