شعري از منصوره روستايي


شعري از منصوره روستايي نویسنده : منصوره روستايي
تاریخ ارسال :‌ 23 مهر 91
بخش : شعر امروز ایران

سينه ام خس خس مي كند

و چشم هايم را

با صفحه حوادث روزنامه ها پاك مي كنم

 

چه اتفاقي افتاده است

شخصيت ها عوض شده اند

كيوسك روزنامه فروشي پدر

آتش گرفت

موهاي مادر

نخ دندان دورگردي شد

 

حس مي كنم

شاخه ها را كه مي لرزند

از ترس اينكه مبادا گنجشكي شبيه من

روي  آنها بنشيند

 

مي فهمم

آوازهاي سوخته را

كه از دودكش خانه ها بيرون مي زنند

و كودكي هايي را

كه در آغوش عروسك ها بخواب رفته اند

 

مادر!

شناسنامه ام آتش گرفت

حالا گنجشكي هستم با شماره مجهول

كه از هيچ تيركماني

نخواهد ترسيد.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : علیرضا اکبری - آدرس اینترنتی : http://

واقعا عالی بود؛ نمی دونم چرا موقع خوندن شعر یاد پاییز افتادم