شعرهایی از یاما شاهی


شعرهایی از یاما شاهی نویسنده : یاما شاهی
تاریخ ارسال :‌ 28 اسفند 03
بخش : شعر امروز ایران




۱
 

پشت میله‌ها
همه‌چیز سرد است
این را برادرم می‌گفت:
در حالی که کوه را روی دیوار  می‌کشید
سهم کردها را کنار می‌گذاشت
برادرم می‌گفت
کسی باید بیاید
دستم را بگیرد
من طنابی را می‌کشم
اسبی به دنبالم خواهد آمد.




۲

 

دور تا دورم خانه‌ها
که ایستاده‌اند
پنجره‌ها به تماشایند
مشت بعدی از کدام‌طرف می‌آید؟
کدام چشم را باید بست؟
با کدام چشم آسمان را باید دید؟




۳

 

نوشیده‌اند 
و به مستی به هر سوی این خیابان‌ها می‌نگرند
آبی زلال آسمان
به جاده‌ای منتهی می‌شود
به کوه‌هایی خاکستری 
به گره‌خوردن آب‌ها در هم
این‌جا یک پیچ است که باید بگذرم
و خوب می‌دانم
هیچ‌چیز حالم را خوب نمی‌کند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :