شعرهایی از چنار نامق حسن
ترجمه بابک صحرانورد

تاریخ ارسال : 28 اسفند 03
بخش : ادبیات کردستان
چنار نامق حسن سال 1974 در کرکوک عراق بدنیا آمده. تحصیلات ابتدایی را در کرکوک و متوسطه را در سلیمانیه به اتمام رسانده . تا کنون دو مجموعه شعر و یک نمایشنامه از او منتشر شده است. از اعضای هیئت تحریریه ماهنامه «حلبچه» و عضو بین المللی روزنامه¬نگاران جهان هست. شعر او بیشتر بر اندوه و عصیانی استوار است که در مرکز آن زنی ست با تمامی مختصات امروزی. در این مجال دو سروده¬ی کوتاه او را از نظر می گذرانیم.
دوری
دوری ات شب است و
آسمان چشمانم را می تند
دوری ات، مه و تاریکی و سرما است
چونان باد دهشتناک سردی ست…!
سرانگشتان دست غریب و تنهایم را
کرخت می کند.
دوری ات پاییز جانکاهی است
با درد
اندوه بهار عمرم را بی هیچ شکوفه ای
شانه می زند
تلخِ تلخ …
نگاه کن، چه برگ ریزان پر دردی ست اینجا…!
ستاره ها بر دستانم نمی افتند
شبانگاهان
از پرسه های تنهایی روحم بازمی گردم.
پرسه ای است آمیخته با رنگ عشق ورزی و
خنده هایی به رنگ فراموشی.
نگاه کن، تهی از خوشبختی
دائم در سوز و گدازم.
نه شب ها، ستاره ها
بر دست هایم می افتند
نه روزگارم با مهتاب گردانی اش
رنگین کمانی برایم می سازد.
پرسه های تنهایی من در عمق شان چه پیداست.
گل های غربت یک به یک فرو می ریزند
و تمامی عمرم را خط به خط
برای غربت گاه تاریکم
روایت می کند.
لینک کوتاه : |
