شعرهایی از هرمز سعداللهی


شعرهایی از هرمز سعداللهی نویسنده : هرمز سعداللهی
تاریخ ارسال :‌ 1 اسفند 94
بخش : شعر امروز ایران

1

ابتدایی ترین شکل کوری همگانی

شنیدن صداهای ابریست .

حالا که

هم طنابم

هم نخم

هم بندم .

همبندم

انگشتهای دست راستش

وقتی به گوش خراش ترین

صدا پوکید،

خواب بودم .

از زیر تختم سطری کشیدند بیرون

کلماتی که خواستند

کردند توی سوراخ گوشم

ابتدایی ترین شکل کری همگانی .

 

2

از پا تا سر استخوانم

کنارت درد بسته ام به تخت

ترک میکنم

دوست داشتن شدیدا سردی را...

کوچه ای را که هی دور میزنم به خودم میرسم

در آخر

کار سختیست

وقتی از نفس می افتی از عشق حرف بزنی

از منطقی چشمم خون میبارد

این من و این تمام جنازه هایی که از بویشان

دنیا به وجد آمده

حرفم را گوش کن

مردی این حرفها را میزند که مدتهاست

خاک همه چیزش را گرفته

حتی مغزش را هم.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :