شعرهایی از مهدی محمودی
تاریخ ارسال : 15 اردیبهشت 96
بخش : شعر امروز ایران
۱
وقتی برگردی به خانه میبینی
"خوش آمدید به باغ وحش"
از چشمهای من سر میخورند
دو حلزون
لبهایم هنوز میپوسند
با دو نقطه اضافه
و ماری کلمههام را میبلعد
سرخ سرخ
فیلتر دارد اين خرطوم
و عاج به خود برگشته
زخمیام میکند
از پلهها میجهم
به دنبال کلافی
که رنگی ندارد
مگر دروغ
به سقفی میرسم
که زیرش تو بودی
روی آنتن مینشینم
و با برنامهی آشپزی
گریه رنده میکنم
از روی شانههایم سیاهی
سقوط میکند در پرواز
فیلمى شدهام شديد
اسمش شبیه وودی الن
"لطفن به حیوانات محبت نکنید
وابسته میشوند "
۲
قبرستانی شناور
قبرستانی بین ابرها
و دیگری قدمرو
و شاید قاتلانی
از همین رستهها
فرقش این
که در کدام جبهه تیر بخوری
دستههای خونی
از تیغهها بریده
تا چند بیل زیر صلح مدفون شوند
جو ری دفنم کنید
که تاریخ فراموشم بخواهد کند
در بهشت زهرها
مشتی در دهانم بچپانید
از خاک چرنوبیل
با یک جفت کفش ویتنامی
که جایش به ساحل نرماندی مانده
با لهجهی افغانی
قرآن بخوانید به جسدم
و با ورقهای ویل دورانت
مومیایی کنیدم
تا جسمم دیگر به انسان اشتباه نکند
شاید درختی شوم بین قبرها
که میوهاش تاریخ
زیر دندان زائران فراموش شود
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه